امروز خیلی دلم گرفته بیشتر از همیشه نمی دونم شاید داره نفسای آخرو می کشه
ای دل بی چاره تو هم خودتو گرفتار من کردی چرا؟؟؟
چرا کسی حرف دلمو نشنید... ای خدا فکر کنم تو هم صدای اونو نشنیدی
نمی دونم شاید شنیدی و مثل بعضی ها اعتنای نکردی
افسوس که دیگه فرصتی نمونده...
و این دل تو اوج بی کسی داره می میره...
افسوس
شاید یه وقتی احتیاج به کسی داشت ولی امروز بیشتر از همیشه میفهمم که باید تنها باشه
تا این نفسای آخرو با تنهایی به سر برسونه...
ای خدا
من و دلم تنهای تنها هم نبودیم ...
یه همسفر داشتیم که هیچ وقت ما رو تنها نمی ذاشت و همیشه تو بد ترین لحظه ها و دردها همراهمون بود
و اون سنگ صبوری برای دلم که حر فا شو بشنوه و یار مهربونی برای من بود
و اون کسی نبود جز تنهایی
ولی امروز تنهایی هم ما رو تنها گذاشت ودیگه تنهای تنهام...